خاطرات خصوصی

خاطرات رویا ویدا فر و امید مروج

خاطرات خصوصی

خاطرات رویا ویدا فر و امید مروج

سلام

الان رسیدم منزل . امروز پدرم حاج علی دنبال کارهای من بود تا از امید مروج مفتخور بخیر و خوشی جدا بشم. امید امروز خودشو کشت به اندازه ۱۰۰۰ نفر زبان ریخت و حرف زد و خواهش و تمنا . ولی پدرم اصلا کوتاه نیامد که نیامد . منهم هیچی نگفتم . از دستش خسته شدم . بیکاره مفتخور همه هیکلش زبان است .

امروز می خوام استراحت کنم . و شب برم گردش و کمی بگردم . تا بعد...

طلاق یا جدایی

امروز با پدرم حاج علی حسابی صحبت کردم . پدرم ۱۰۰ تا دلیل آورد که باید از این امید مفتخور جدا بشم. هر چی بعدش فکر کردم دیدم راست میگه و حق با اوست . امید هم دقیقه به دقیقه تلفن میزنه کثافت و اون زبونه درازشو بکار میندازه تا باز خرم کنه .مرتیکه عوضی نمی فهمه ایندفعه کارش تمامه . سر کار تو فروشگاه و دیسکو هم دوستانم را واسطه قرار داده پدر سگ . از دستش حسابی شاکی هستم که چرا دوستانم را دخالت داده عوضی.  من می خوام راحت باشم و پول کارم تو جیب خودم باشه نمیشه من جون بکنم اون حال کنه . می خوام خودم حال کنم .

تا بعد ....

درگیرم

سلام . فعلا شدیدا درگیر مسائل خانوادگی ( امید مروج مفتخور ) و  کارم هستم . پدرم حاج علی خواهر و مادر امید را سرویس کرده و من خودم را کاملا کنار کشیدم تا پدرم ترتیب این مفتخوره بیکاره را بدهد. تو فروشگاه امروز بین یک ایرانی و دوتا عرب کون نشور دعوا شد . بزن بزن که نگو جنگ بگو . سره چی ؟  معلومه سره زن ....آخر سر هم پلیس اومد بردشون نا کجاآباد . ایرانیه را که ۱۰۰ ٪ می برند جایی که عرب نی انداخت . عصر هم تو دیسکو برو بچ کلی بهم حال دادند و بخیر و خوشی گذشت . صحبت همشون در مورد امید بود و بس که می خوام چه کنم و پادر میانی و گذشت تاثیری داره تو تصمیم من یا نه !!!

فردا باید با پدرم حاج علی در مورده این امید مفتخور صحبت کنم . تا بعد ...

امید مروج

امروز چه روزی بود . باید خودتان بودید و می دیدید .  تق امید عوضی را امروز در آوردم اصلا باورم نمی شد . پدرم حاج علی دیروز این عوضی را در حین خانم بازی و مشروب خوری گیر انداخته بوده و امید هم تا پدرمو دیده پا به فرار گذاشته کثافت . پدرم بقدری شاکی بود که داشته سکته میکرده از دست این پدرسگ. امروز که برای من با ۱۰۰ تا خواهش و تمنا برام تعریف کرد داشتم شاخ در میاوردم . من از صبح تا شب تو فروشگاه و دیسکو کار کنم و پول در بیارم و روزی ۱۰۰ تا پیشنهاد خودفروشی از عرب و ایرانی و ... بهم بشه بعد این مرتیکه بیکار مفتخور با پول من میره خانم بازی و مشروب خوری . آیا این انصاف است ؟؟؟  امروز که اومد خونه جرررش دادم و از خونه انداختمش بیرون تا تکلیف منو با این عوضی پدرم مشخص کنه . اصلا نمی خوام قیافه کند ذهنشو دوباره ببینم . 

دوستانم باورشان نمی شد که امید چنین کثافتی باشه .  خوبه چیزی بنام طلاق هست . سوختم و ساختم و جون کندم که چی ؟  می خوام کمی بفکر خودم باشم

 

تا بعد .....

پدر

 

پدرم حاج علی امروز بیچارم کرد که کرد . گیر داده به این امید بدبخت فلک زده

چرا نمی دانم ؟!!! فکر کنم امید را جایی با کسی یا در حین کاری دیده که

اونوقت امید با من هم طرفه .... بد جورر . امید مروج مثل فامیلش وراج

تشریف داره ۱۰۰۰ تا .  ولی من جررررش می دم . فعلا باید از جریان

 سر در بیارم . بعد تصمیم بگیرم چیکار کنم .

امروز تو فروشگاه سرم خلوت بود و راحت بودم ولی شب تو دیسکو شب

شلوغی بود . دو تا مرد گردن کلفت منو با این جن... ۲ زاری ها اشتباهی

گرفته بودند . مرتیکه ها ۱۰۰ درهم نشانم میدادند میگفتن بریم صفا ؟

معلوم بود از لهجه احمقانشون که شیرازی هستند . آخر با داد و بیداد

دو درشون کردم . باورتون میشه ۱۰۰ درهم !!!!!  تو آئینه منزل خودمو

دیدم گفتم یعنی این اندام و قیافه ۱۰۰ درهمی است یا ۱۰۰۰ درهمی

تا بعد .....

خودم و خودم

 

سلام.

می خوام در مورد خودم و افکارم بنویسم . احساس سنگینی می کنم . شاید با

نوشتن افکارم کمی سبک بشم. وجدانم باید راحت بشه . خودم هم راحت بشم.

در مورد خودم هم بگم که ۲۶ سالمه و الان امارات هستم و تنها دوستم که باهاش

حال می کنم امید مروج هست و بس. تو یک فروشگاه کار می کنم تو دوبی و

شبها تو دیسکو  کار می کنم. کار که نیست حال است و صفا ...

 

تا بعد .......