خاطرات خصوصی

خاطرات رویا ویدا فر و امید مروج

خاطرات خصوصی

خاطرات رویا ویدا فر و امید مروج

طلاق یا جدایی

امروز با پدرم حاج علی حسابی صحبت کردم . پدرم ۱۰۰ تا دلیل آورد که باید از این امید مفتخور جدا بشم. هر چی بعدش فکر کردم دیدم راست میگه و حق با اوست . امید هم دقیقه به دقیقه تلفن میزنه کثافت و اون زبونه درازشو بکار میندازه تا باز خرم کنه .مرتیکه عوضی نمی فهمه ایندفعه کارش تمامه . سر کار تو فروشگاه و دیسکو هم دوستانم را واسطه قرار داده پدر سگ . از دستش حسابی شاکی هستم که چرا دوستانم را دخالت داده عوضی.  من می خوام راحت باشم و پول کارم تو جیب خودم باشه نمیشه من جون بکنم اون حال کنه . می خوام خودم حال کنم .

تا بعد ....

نظرات 2 + ارسال نظر
سعید یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 01:47 ق.ظ http://saeedfootball.blogspy.com

سلام . اولین نظر .
به نظر من در هر زمینه به حرف بزرگ ترها باید گوش کرد . چون هر چی باشه تجربه شون بیشتر از جوانها هستش.

آلبالو یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:08 ق.ظ http://albalo.blogsky.com

لولوخورخوره عزیز... چرا نمی خوریش از شرش راحت شی ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد