سلام . فعلا شدیدا درگیر مسائل خانوادگی ( امید مروج مفتخور ) و کارم هستم . پدرم حاج علی خواهر و مادر امید را سرویس کرده و من خودم را کاملا کنار کشیدم تا پدرم ترتیب این مفتخوره بیکاره را بدهد. تو فروشگاه امروز بین یک ایرانی و دوتا عرب کون نشور دعوا شد . بزن بزن که نگو جنگ بگو . سره چی ؟ معلومه سره زن ....آخر سر هم پلیس اومد بردشون نا کجاآباد . ایرانیه را که ۱۰۰ ٪ می برند جایی که عرب نی انداخت . عصر هم تو دیسکو برو بچ کلی بهم حال دادند و بخیر و خوشی گذشت . صحبت همشون در مورد امید بود و بس که می خوام چه کنم و پادر میانی و گذشت تاثیری داره تو تصمیم من یا نه !!!
فردا باید با پدرم حاج علی در مورده این امید مفتخور صحبت کنم . تا بعد ...
می گذره رویا جون . بی خیال باش
بیرونش کن از زندگیت . آزاد باش
خیلی بهش فکر نکن ارزشش رو نداره